اینجا فضایی‌ست که در آن افکارم را می‌نویسم. شاید با این امید که در آینده، ردّی از من باقی بماند. هرچند، معتقدم در این دنیا هیچ چیز پاینده نیست و اساساً تلاش برای به جا گذاشتن میراث، شاید چندان فکر درستی نباشد، حتیٰ شاید کوششی بیهوده. در این باره بیشتر خواهم نوشت.

هر پدیده‌ای را در نظر بگیرید، خواه بنایی فکری یا مادی، هر میراثی؛ اگر خط زمان را از مبدأ آن به سوی بی‌نهایت امتداد دهیم، به‌سادگی می‌توان دریافت (یا دست‌کم استقراء کرد) که سرانجام زوال یافته و محو خواهد شد. بنابراین، چنین امیدهایی به گمانم چندان استوار نیست.

پس چرا می‌نویسم؟ چون گمان می‌کنم نوشتن حال مرا بهتر می‌کند و اگر بنویسم، در زندگی انسان شادتری خواهم بود. نوشتنِ ایده‌هایی که در سر دارم، به افکارم نظم می‌بخشد و به حافظه‌ی نه‌چندان قوی‌ام یاری می‌رساند تا این ایده‌ها، دست‌کم برای خودم، حفظ شوند.

شاید بسیاری از این نوشته‌ها بعدها، پس از تحولاتی که در اندیشه‌هایم رخ می‌دهد، در نظرم خام یا حتی ساده‌لوحانه جلوه کنند. اما خب، این هم بخشی از مسیر است.

و البته، چه کسی‌ست که از خوانده شدن نوشته‌هایش توسط دیگران خشنود نشود؟ شاید تمجید کنند، و مهم‌تر، شاید نقد کنند؛ بگویند با این دیدگاه موافق نیستیم یا این ایده به این دلیل استوار نیست. به باور من، دنیا صحنه‌ی تضارب آرا ست – عبارتی که برایم دلنشین است.

در اینجا از روشی به نام باغچه ذهنی پیروی می‌کنم که در مجالی دیگر به چیستی آن خواهم پرداخت.

من محمد هستم و در صفحه‌ای دیگر می‌توانید بیشتر درباره‌ام بخوانید. هنوز عنوانی برای اینجا نیافته‌ام؛ شاید باغچه محمد، شاید افکار محمد، یا نامی از این دست.

امیدوارم حالتان خوب باشد. شاد باشید، بخندید و زندگی کنید. این شاید مهم‌ترین کاری‌ست که از ما ساخته است.